- شمولیت
- نومبر 08، 2011
- پیغامات
- 3,417
- ری ایکشن اسکور
- 2,730
- پوائنٹ
- 556
السلام علیکم ورحمۃ اللہ وبرکاتہ!
شهر خالی، جادّه خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کرده، دسته دسته، آشنایان، عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
وای از دنیا که یار از یار میترسد
غنچههای تشنه از گلزار میترسد
عاشق از آوازهٔ دیدار میترسد
پنجهٔ خنیاگران از تار میترسد
شهسوار از جادهٔ هموار میترسد
این طبیب از دیدن بیمار میترسد
سازها بشکست و دردِ شاعران از حد گذشت
سالهای انتظاری بر من و تو برگذشت
آشنا ناآشنا شد
تا بلی گفتم بلا شد
گریه کردم، ناله کردم، حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگِ کلبهٔ ویرانه را بر سر زدم
آب از آبی نجنبید
خفته در خوابی نجنبید
شهر خالی، جادّه خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
وای از دنیا که یار از یار میترسد
غنچههای تشنه از گلزار میترسد
عاشق از آوازهٔ دیدار میترسد
پنجهٔ خنیاگران از تار میترسد
شهسوار از جادهٔ هموار میترسد
این طبیب از دیدن بیمار میترسد
چشمهها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت
آسمان افسانهٔ ما را به دستِ کم گرفت
جامها جوشی ندارد، عشق آغوشی ندارد
بر من و بر نالههایم، هیچکس گوشی ندارد
شهر خالی، جادّه خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کرده، دسته دسته، آشنایان، عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
بازآ تا کاروانِ رفته باز آید
بازآ تا دلبرانِ ناز ناز آید
بازآ تا مطرب و آهنگ و ساز آید
کاکلافشانم نگارِ دلنواز آید
بازآ تا بر درىها قصّه اندازيم
گل بیفشانیم و می در ساغر اندازیم
شهر خالی، جادّه خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کرده، دسته دسته، آشنایان، عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
وای از دنیا که یار از یار میترسد
غنچههای تشنه از گلزار میترسد
عاشق از آوازهٔ دیدار میترسد
پنجهٔ خنیاگران از تار میترسد
شهسوار از جادهٔ هموار میترسد
این طبیب از دیدن بیمار میترسد
سازها بشکست و دردِ شاعران از حد گذشت
سالهای انتظاری بر من و تو برگذشت
آشنا ناآشنا شد
تا بلی گفتم بلا شد
گریه کردم، ناله کردم، حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگِ کلبهٔ ویرانه را بر سر زدم
آب از آبی نجنبید
خفته در خوابی نجنبید
شهر خالی، جادّه خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
وای از دنیا که یار از یار میترسد
غنچههای تشنه از گلزار میترسد
عاشق از آوازهٔ دیدار میترسد
پنجهٔ خنیاگران از تار میترسد
شهسوار از جادهٔ هموار میترسد
این طبیب از دیدن بیمار میترسد
چشمهها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت
آسمان افسانهٔ ما را به دستِ کم گرفت
جامها جوشی ندارد، عشق آغوشی ندارد
بر من و بر نالههایم، هیچکس گوشی ندارد
شهر خالی، جادّه خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کرده، دسته دسته، آشنایان، عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
بازآ تا کاروانِ رفته باز آید
بازآ تا دلبرانِ ناز ناز آید
بازآ تا مطرب و آهنگ و ساز آید
کاکلافشانم نگارِ دلنواز آید
بازآ تا بر درىها قصّه اندازيم
گل بیفشانیم و می در ساغر اندازیم