• الحمدللہ محدث فورم کو نئےسافٹ ویئر زین فورو 2.1.7 پر کامیابی سے منتقل کر لیا گیا ہے۔ شکایات و مسائل درج کروانے کے لئے یہاں کلک کریں۔
  • آئیے! مجلس التحقیق الاسلامی کے زیر اہتمام جاری عظیم الشان دعوتی واصلاحی ویب سائٹس کے ساتھ ماہانہ تعاون کریں اور انٹر نیٹ کے میدان میں اسلام کے عالمگیر پیغام کو عام کرنے میں محدث ٹیم کے دست وبازو بنیں ۔تفصیلات جاننے کے لئے یہاں کلک کریں۔

وحید الزماں کی طرف منسوب مسائل

شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسئله اول : در مدرسه ديني دار العلوم مکی زاهدان يك مولوي رساله أي ىر هشت صفحه حدود سي مسأله را مطرح كرده يكي از آن مسائل اين است : در نزد اهل حدیث متعه زن در دبر جائز است ویکي دیگر از احناف می گوید : لواط با زن حلال وجایز است. هدیة المهدی ص 118 .

می گویم : مولوی شاهوزهی حنفی دیوبندی در رساله خویش می گوید : چرا خواب خودتان را برای دیگران می بینید ، اینرا در مقابل اعتراضات دیگران گفته واین در واقع بحال خودشان صدق پیدا می کند ، اهل حدیث همگی ، لواط در دبر زن را حرام وگناه کبیره می دانند وبر این اتفاق است ونقل قول وگفتار جناب مولوی یک سخن بي اساس است در ضمن وحید الزمان وصدیق حسن خان حنفی هستند نه اهل حدیث ، همچنین چیزی در کتب وحید الزمان وجود ندارد من کتاب هدیة المهدی ومختصر هدیة المهدی را از اول تا اخر خواندم همچنین مسئله ای در آن وجود ندارد بلکه بر عکس در مختصر هدیة المهدی ودر الهدی المحمود می گوید حرام است ، لعنة الله علی الکاذبین ، این آقایان می خواهند به دنیا بفهمانند که ما همینکاره ایم که بر مذاهب اسلامی دروغ پردازی کنند بقول خودشان خواب خود را برای دیگران می بینند ، لا حول ولا قوة الا بالله .

اجماع اهل سنت واهل حدیث بر حرمت لواط با زن :

ابن تیمیه در الفتاوى الكبرى (3/ 103) می گوید : وطء المرأة في دبرها حرام بالكتاب والسنة، وهو قول جماهير السلف والخلف ، یعنی وطی زن در دبرش بدلیل کتاب وسنت حرام است واین قول جمهور سلف وخلف است .

شوکانی در نیل الاوطار (6/ 240) می گوید : بدلیل وجود احادیث در این باب وقذارت ، لواط با زن حرام است و امام مهدی در بحر اتفاق عترت واهل بیت واکثر فقهاء را در تحریم نقل کرده .

صدیق حسن خان در تفسیر فتح البیان (1/449) ونیل المرام (72) می گوید : چیزی که آیه حرث بر آن دلالت دارد تحریم وطی زن در دبر است ، ودر کتابهای دیگرش هم گفته حرام است در کتاب حسن الاسوه (533) والدرر البهیه (2/227) یک باب مستقل در حکم حرمت وطی زن در دبر در چندین صفحه اختصاص دادند

وحید الزمان حیدر آبادی در الهدی المحمود (1/506) ذیل حدیث أبي هريرة، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «ملعون من أتى امرأته في دبرها» می گوید : جو شخص اپنے بی بی کی دبر یعنی پاخانہ کی جگہہ میں صحبت کری وہ ملعون ہے ، یعنی شخصی که زنش را در جایگاه مدفوع وطی کند ملعون است.

بدیع الدین شاه راشدی سندی در کتاب مروجه فقه کی حقیقت (96) می گوید :

مذهب ما اهل حدیث در مورد وطی زنان در دبر این است :

لا تأتوا النساء في أدبارهن ، یعنی رسول خدا ص می فرماید : یعنی زنان را در دبرشان وطی نکنید (مسند ابی یعلی الموصلی) .

لا ينظر الله يوم القيامة إلى رجل أتى امرأته في دبرها ، یعنی رسول خدا ص فرمودند : خداوند متعال روز قیامت به مردی که زنش را در دبرش وطی کند نمی نگرد (بيهقي) .

من أتى النساء في أعجازهن فقد كفر ، یعنی رسول خدا ص فرمودند : کسی که زنانرا در دبرشان وطی کند مرتکب کفر شده (طبرانی).

فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّه ، یعنی خداوند متعال می فرماید : نزد زنانتان به جایگاهی بروید که خداوند به شما دستور داده ، سوره بقره (222) . (اشاره به وطی زنان در راه زرع ونسل است که در آیه حرث آمده) .

فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ، هر کسی که بجز این راه را بطلبد پس آنها تجاوز کارند ، سوره مؤمنون آیه هفت وسوره معارج آیه سی ویک .

اما نظر احناف در این مورد :

قبلا اشاره به قول جناب مولوی حنفی کردم که می گوید خواب خود را برای دیگران می بینند در واقع تساهل در این باب نزد حنفیه وجود دارد که خواب خود را برای دیگران می بینند چند نمونه از اقوال احناف را ذکر می کنم :

ابن عابدین در رد المحتار (4/27) می گوید : ولو فعل هذا بعبده أو أمته أو زوجته بنكاح صحيح أو فاسد لا يحد إجماعا ، یعنی اگر کسی با برده یا کنیز خود یا زن منکوحه خود با نکاح صحیح یا فاسد وطی در دبر کرد باجماع حد ندارد . (نعوذ بالله)

در فتاوى هندية (2/150) آمده : ولو وطئ امرأة في دبرها أو لاط بغلام لم يحد عند أبي حنيفة ، یعنی اگر کسی با زنی عمل لواط در دبرش انجام داد یا با پسری لواطت کرد نزد ابو حنیفه حدی بر وی نیست . (نعوذ بالله)

داماد افندی حنفی در مجمع الانهر در شرح ملتقی الابحر (1/595) می گوید : أنه لو فعل هذا بعبده أو أمته أو منكوحته لا يحد بلا خلاف وإن كان حراما بالإجماع وإنما يعزر لارتكاب المحظور . (نعوذ بالله)

مرغینانی حنفی در هداية في شرح بداية المبتدي (2/ 346) می گوید : ومن وطئ أجنبية فيما دون الفرج يعزر " لأنه منكر ليس فيه شيء مقدر ومن أتى امرأة في الموضع المكروه أو عمل عمل قوم لوط فلا حد عليه عند أبي حنيفة رحمه الله ويعزر (نعوذ بالله)

در حاشیه شرح عقاید نسفیه ص 121 نوشته شده : لکونه حرمة ثابتة بدلیل ظنی یعنی فی الدبر ، یعنی حکم حرمت وطی در دبر بدلیل ظنی (حکمی شبیه حدس وگمان) ثابت شده بدلیل قطعی ثابت نشده (یعنی با حکم نص قران وحدیث متواتر ثابت نشده) (مروجه فقه کی حقیقت ص 92).



در حالی که الله جل جلاله می فرماید : الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ سوره نور آیه دوم

ولواط با زن بیگانه ومرد جرمش خیلی سنگین تر از زناست وحدش کشتن است چنانچه در قران آمده الله جل جلاله قوم لوط را در همین دنیا هلاک ونابود کرد و در حدیث آمده : من وجدتموه يعمل عمل قوم لوط، فاقتلوا الفاعل والمفعول به ، هر که را دیدید که عمل قوم لوط را انجام می دهد فاعل ومفعول هر دو را بکشید . حدیث صحیحی است اصحاب سنن روایت کردند ، ابن تیمیه می گوید : أجمع الصحابة على أن فاحشة اللواط يقتل فيها الفاعل والمفعول به ولكنهم اختلفوا كيف يقتل؟ فبعضهم قال: يرجم، وبعضهم قال: يلقى من أعلى شاهق في البلد ثم يلقى بالحجارة، وبعضهم قال: يحرق بالنار نسأل الله العافية ، یعنی صحابه اجماع دارند بر اینکه مرتکبین فاحشه لواط فاعل ومفعول كشته شوند اما در این که چگونه کشته شوند اختلاف دارند ؟ بعضی می گویند رجم شوند وبعضی می گویند از مکانی بلندی انداخته شوند وبعد بر آنها سنگ پرتاب شود وبعضی می گویند در آتش سوزانده شوند ، بجز ابن تیمیه افراد زیادی اجماع صحابه را در حد لوطی نقل کردند وحد لوطی کشتن است فقط در نحوه کشتن اختلاف است اما احناف بهانه آوردند اجماع صحابه را رد کردند .

بهانه احناف در رد حکم شرعی حد لواطت :

علاء الدين بخاري حنفي در كشف الأسرار شرح أصول البزدوي (3/ 29) می گوید : در مورد حد برای لواط حدیث نقل شده که رسول اکرم ص فرمودند : فاعل ومفعول را بکشید ، وفرمودند : کسی که بالا بوده وکسی که در پایین قرار گرفته هر دو را بکشید ، اما فقهای حنفی در رد این احادیث گفتند : به این روایات عمل نشده ، وصحابه به این روایت استناد نکردند ودر حکم لواطت اختلاف داشتند .

سندي حنفي در حاشيه اش بر سنن ابن ماجه (2/ 118) در ذيل حديث فاقتلوا الفاعل. . . إلخ) مي گوید : حدیث مزبور را ترمذی ضعیف قرار داده واهل علم در عقوبت لوطی اختلاف دارند قول مشهور از ابوحنیفه تأدیب است حدّی ندارد .

همانطور که می بینیم احناف در این حکم شرعی احادیث صحیحه را به چندین بهانه واهی رد می کنند ، بهانه اول ضعف حدیث بهانه دوم عمل نشدن به این روایات وبهانه سوم اختلاف صحابه وبهانه چهارم عدم استناد صحابه به این روایات .

جواب بهانه اول :

اگر چه در سند بعضی از این روایات در این باب اشکالاتی وجود دارد اما با انضمام به احادیث حسن وصحیح به درجه حجیت می رسند وحکم قطعی را پیدا می کنند ، حدیث : من وجدتموه يعمل عمل قوم لوط فاقتلوا الفاعل والمفعول به ، را ترمذي وابن ماجه وابو داود روایت کردند وشیخ آلبانی می گوید : صحیح است ، وحدیث : إن أخوف ما أخاف على أمتي عمل قوم لوط . ترمذي وابن ماجه روایت کردند وشیخ آلبانی می گوید : حسن است ، قال النبي صلى الله عليه وسلم في الذي يعمل عمل قوم لوط قال: ارجموا الأعلى والأسفل، ارجموهما جميعا ، این حدیث را ابن ماجه وابو یعلی موصلی روایت کردند ، شیخ آلبانی می گوید : حسن لغیره است .

جواب بهانه دوم :

عمل نکردن به حدیث هیچ تأثیری در حجیت آن نمی گذارد وتا قیام قیامت در صحت وحجیت خود پا برجاست خواه عاملین یا تارکین صحابه باشند ویا غیرهم باشند ، اما شافعی در رسالة (424) می گوید : حديث رسول الله يثبت بنفسه لا بعمل غيره بعده ، حدیث رسول خدا ص بذات خود ثابت می شود نه به عمل دیگران بعد از پیامبر ص ، شاه ولی الله دهلوی حنفی در کتاب الإنصاف في بيان أسباب الاختلاف (50) مي گوید : فاذا لم يجدوا في كتاب الله أخذوا بسنة رسول الله صلى الله عليه وسلم سواء كان مستفيضا دائرا بين الفقهاء أو يكون مختصا بأهل بلد أو أهل بيت أو بطريق خاصة وسواء عمل به الصحابة والفقهاء أو لم يعملوا به ومتى كان في المسألة حديث فلا يتبع فيها خلافه أثرا من الآثار ولا اجتهاد أحد من المجتهدين ، یعنی وقتی در قران حکمی را نیافتند به سنت رسول خدا ص بگیرند برابر است در میان فقها مشهور ودایر باشد یا این که خاص به اهالی یک شهری باشد یا خانواده ای یا به طریق خاصی مختص باشد ومساویست که صحابه وفقهاء به ان عمل بکنند یا نکنند وقتی در یک مسأله ای حکمی یافت شد در ان مسأله حکمی بر خلافش پذیرفته نخواهد شد چه أثر صحابی باشد یا اجتهاد مجتهدی باشد .

جواب بهانه سوم :

واما اختلاف صحابه هم بهانه بدون دلیل وبرهان است حتی یک روایت ضعیف ودروغین در این باب از اختلاف صحابه چیزی وارد نشده ، ابن تیمیه می گوید : أجمع الصحابة على أن فاحشة اللواط يقتل فيها الفاعل والمفعول به ولكنهم اختلفوا كيف يقتل؟ فبعضهم قال: يرجم، وبعضهم قال: يلقى من أعلى شاهق في البلد ثم يلقى بالحجارة، وبعضهم قال: يحرق بالنار نسأل الله العافية ، یعنی صحابه اجماع دارند بر اینکه مرتکبین فاحشه لواط فاعل ومفعول كشته شوند اما در این که چگونه کشته شوند اختلاف دارند ؟ بعضی می گویند رجم شوند وبعضی می گویند از مکانی بلندی انداخته شوند وبعد بر آنها سنگ پرتاب شود وبعضی می گویند در آتش سوزانده شوند ، بجز ابن تیمیه افراد زیادی اجماع صحابه را در حد لوطی نقل کردند وحد لوطی کشتن است فقط در نحوه کشتن ، و در جایی دیگر در مجموع الفتاوى (11/ 543) می گوید : تمام صحابه بر کشتن فاعل ومفعول اتفاق دارند ودر جایی دیگر 28/335 می گوید : ولم تختلف الصحابة في قتله؛ ولكن تنوعوا فيه ، صحابه در کشتن اختلاف ندارند بلکه در نحوه کشتن اخلاف داشتند وهمچنین اتفاق صحابه را در این باب ابن قیم وابن قدامه وقرطبی وسیوطی ودیگران نقل کردند.

جواب بهانه چهارم :

بهانه عدم استناد صحابه به این روایات هم بدون دلیل وبرهان است بلکه عکس این ثابت شده بیهقی در سنن الکبری وشعب الایمان وابن ابی دنیا در ذم الملاهی وابن المنذر وابن بشران وآجری در ذم اللواط وخرائطی در مساوی الاخلاق روایت کردند : ابوبکر صدیق در همچنین موردی از صحابه مشوره گرفت همگی اشاره بکشتن کردند وعلی بن ابی طالب فرمودند سوزانده شود در نهایت سوزانده شد و این به عنوان اجماع صحابه ثبت شده .
 
شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسأله دوم صیغه ومتعه نزد اهل حدیث جائز است یا احناف ؟
مسأله دوم که این آقایان مطرح می کنند متعه است شاهوزهی حنفی می گوید : صیغه ومتعه نزد اهل حدیث جائز است ، رحمانبخش سپاهی در وبلاگش می گوید : یکی از خرافات اهل حدیث جواز متعه (ازدواج موقت) است ، هدیة المهدی ص 112 ، ملا محمد امین صفدر اوکاروی دروغگو در مجموع رسائل جلد اول ص 328 می گوید در کتاب نزل الابرار جلد دوم ص 35 وحید الزمان می گوید : فقہاء حجاز کے ہان متعہ کرنا جائز ہے ، یعنی نزد فقهای حجاز متعه کردن جایز است ،

می گویم : این مسأله هم مثل مسأله سابق بی اساس وواهی وپوچ است ، آقای مولوی حنفی دلیل وسندی برای سخنش ذکر نکردند وقول رحمانبخش باطل وبی اساس است چون هدیة المهدی وحید الزمان چندین جلد است که ایشان فقط به صفحه کتاب اشاره کرده ونگفته کدام جلدش است وهمچنین چیزی در کتب وحید الزمان وجود ندارد من کتاب هدیة المهدی جلد دوم وسوم وپنجم را که در اختیار داشتم ومختصر هدیة المهدی را از اول تا اخر خواندم همچنین مسئله ای را ندیدم بلکه بر عکس در مختصر هدیة المهدی والهدی المحمود ص 485 گفته متعه حرام است

واما دروغ ملا صفدر که از نزل الابرار نقل کرده متن کامل را نیاورده ، نواب وحید الزمان حیدر آبادی در جلد دوم صفحه 35 می گوید : و قال الأوزاعي يترك من قول اهل الحجاز متعة النساء ... والله اعلم بالصواب ، خیانت و کذب ملا صفدر آشکار است که چگونه بر عکس معنی کرده وحید الزمان با نقل قول اوزاعی قول اهل حجاز را رد کرده و در انتساب این اقوال به اهل حجاز اختلاف است محققین اینها را قبول ندارند بهمین علت جناب نواب در آخر جمله گفته خدا بهتر می داند درستش کدام است واین سخن را با همین الفاظ از اوزاعی بزرگان احناف قاضی ثناء الله پانی پتی در تفسیر مظهری (2/75) وشاه ولی الله دهلوی در عقد الجید (25) نقل کردند ، جناب وحید الزمان باز در این نقل رعایت حال احناف را کرده وگرنه دنباله اش بر علیه احناف است شاه ولی الله در دنباله اش می گوید : لو أن رجلا أخذ ... بقول أهل الكوفة في المسكر كان شر عباد الله ، اگر کسی بقول احناف در حلال بودن شرب نبیذ مسکر اخذ کند بدترین بنده خدا خواهد بود ، واین یکی از دلایلی است که جناب وحید الزمان حنفی است بنا بر تعصب حنفیت دنباله اش را نقل نکرده.

نظر وحید الزمان در این مورد :

در نزل الابرار جلد دوم صفحه 35 می گوید : و قال الأوزاعي يترك من قول اهل الحجاز متعة النساء ... والله اعلم بالصواب ، یعنی اوزاعی می گوید : از اقوال حجازیان قول متعه زنان ترک کرده می شود ... الله اعلم بالصواب از صفحه 33 تا صفحه 35 در مورد متعه سخن گفته ، سنت واجماع را در مورد تحریم نقل کرده ، آقای الیاس گهمن خیانتکار در کتاب فرقه اهل حديث پاك وهند مين صفحه 198 قسمتی از کلام نواب وحید الزمان را از نزل الابرار نقل کرده وباقی را که مکمل جمله وبحث است رها کرده در حالی که جناب نواب دلایل دو طرف را آورده ودر نهایت گفته باجماع وسنت متعه حرام است .

در الهدی المحمود صفحه 485 بعد از ذکر احادیث تحریم متعه می گوید : متعہ چند بار حلال ہوا پہر اخر مین حرام ہوا بعد اوسکی حرمت قیامت تک باقی رہی اکثر ایمہ اور علما کا یہی قول ہی اور نہین خلاف کیا اس مین مگر بہت کم لوگون نے . یعنی : متعه چندین بار حلال شد ودر آخر حرام گردید وحرمت آن تا قیام قیامت باقیست واین قول اکثر امامان و اهل علم است بجز اندکی از مردم در این کسی اختلاف نکرده .

در کتاب وحید اللغات باب حرف میم صفحه 9 می گوید : نهی عن نکاح المتعۃ ، آنحضرت صلی اللہ علیہ وسلم نے نکاح متعہ سے منع فرمایا یعنی ایک مدت معین کرکے عورت سے نکاح کرنا نہایہ میں ہے کہ اوائل اسلام میں یہ جائز تہا پہر حرام ہوگیا لیکن شیعہ کے نزدیک اب بھی جائز ہے ، یعنی : آن حضرت صلی الله علیه وسلم از نکاح متعه نهی کردند یعنی در یک زمان مشخصی زنی را بعقد خود در آوردن ، در اوایل اسلام جایز بود بعد حرام شد ، اما هنوز نزد شیعه جایز است (مروجه فقه کی حقیقت82) .

در کتاب رفع العجاجة جلد دوم صفحه 45 می گوید : متعہ کا نکاح یہ ہے کہ ایک میعاد معین تک نکاح کرے جیسی ایک دن دو دن ایک ہفتہ ایک ماہ ایک سال تین سال کےلئے یہ نکاح اوائل اسلام میں حلال تہا پہر حرام ہوا پہر حلال ہوا پہر حرام ہوا پہر قیامت تک حرام ہوگیا لیکن بعض لوگ اسکی حرمت سے مطلع نہیں ہوے اور اباحت کے قائل رہے ۔ نکاح متعه این است که تا تاریخ مشخصی نکاح شود مثل نکاح برای یک روز دو روز یک هفته یک ماه یک سال سه سال ، این نکاح اوایل اسلام حلال بود بعد حرام شد بعد حلال شد بعد حرام شد وتا قیامت حرام گردید ، اما بعضی از مردم ( صحابه ) از حرمت آن خبر نداشتند گفتند مباح است .

در کتاب شرح وترجمه اردوی صحیح مسلم جلد چهار صفحه 17 می گوید : ابتداۓ اسلام مین یه نکاح جائز تها پهر باحادیث صحیحہ اس کا منسوخ هونا ثابت هوا اور اس کی تحریم پر اجماع منعقد هوگیا . یعنی ابتدای اسلام نکاح متعه جائز بود بعد منسوخیت آن با احادیث صحیحه ثابت وبر تحریم آن اجماع منعقد گردید .

همچنین در کتاب المعلم وتیسیر الباری وکشف المغطا وروضة الربی صراحتا می گوید : متعه حرام است همانطور که دیدیم وحید الزمان در هیچ جا از کتابهایش نگفته نزد من یا نزد اهل حدیث متعه درست وجایز است واین تهمت وافترایی بیش نیست که مقلدین مطرح می کنند.

تحریم متعه نزد اهل سنت :

محمد صدیق حسن خان در اکثر کتابهایش می گوید متعه حرام ومنسوخ است من جمله در کتاب تفسیر فتح البيان في مقاصد القرآن (9/ 98) و (14/ 319) و نيل المرام من تفسير آيات الأحكام (ص: 159) و الروضة الندية شرح الدرر البهية (2/16) و حسن الأسوة بما ثبت من الله ورسوله في النسوة ص (140) و (245) و (488) ودر کتابهای دیگرش .

محمد بن علی شوکانی نیز در نیل الاوطار (6/165) حدود شش صفحه را به حرمت ومنسوخیت متعه اخصاص داده ، ونیز در کتب آتی هم متعه را حرام ومنسوخ قرار داده : السيل الجرار (2/ 268) و الدرر البهية في المسائل الفقهية (169) و فتح القدير (1/524) و الدراري المضية (2/207) و الفتح الرباني من فتاوى الإمام الشوكاني (5/2497) .

وابن تیمیه هم در مجموع فتاوی ومنهاج السنه وفتاوی مصریه وفتاوی الکبری می گوید : باتفاق مذاهب اربعه ودیگران حرام است .

وجمهور اهل حدیث عرب وعجم واهل هند وپاکستان وعربستان ویمن وسوریه واردن وفلسطین وعراق وکویت ومصر وقدیم وجدید همگی اتفاق دارند که متعه حرام ومنسوخ است .

واما متعه در نزد احناف :

بظاهر نزد احناف متعه حرام است اما در بعضی کتب در بعضی مسائل تساهلاتی نزد بعضی احناف وجود دارد که در دیگر مذاهب اهل سنت نظیر آن یافت نمی شود چنانچه دیدیم متاخرین متحنفین بدروغ مسایلی به اهل حدیث نسبت دادند که نسبت این مسایل نه به اهل حدیث صحت داشت ونه به خود شخص وحید الزمان ، بلکه وحید الزمان بر حرمت متعه تصریح داشت در این فصل به بیان بعضی از مسایل شاذه احناف می پردازیم :

أو تزوج امرأة بغير شهود أو تزوجها متعة أو تزوج أمة بغير إذن مولاها أو العبد تزوج امرأة بغير إذن مولاه و وطئها لا يجب الحد عند أبي حنيفة رحمه الله تعالى في هذه الوجوه كلها و إن قال علمت أنها علي حرام ، اگر با زنی بدون شاهد ازدواج کرد یا با وی را متعه کرد یا کنیزی را بدون اجازه اربابش بعقد خود در آورد یا بزده ای بدون اجازه اربابش زنی بعقد خود در آورد ووطی کرد نزد ابو حنیفه رحه الله تعالی در همه این حالات حد بر وی واجب نیست واگر چه بگوید می دانستم که بر من حرام است .
فتاوي قاضي خان بر حاشیه فتاوی عالمگیری کتاب الحدود (3/ 468)

ولو استأجر امرأة لیزنی بها فزنی لایحد ، یعنی اگر زنی را برای زنا کردن تجاره کرد وبا آن زنا نمود حد زده نمی شود . نسخه خطی خزانة الروایات ورقة 204 از قاضی جگن گجراتی حنفی

قال الشيخ الإمام الأجل شمس الأئمة الحلواني: وكثير من مشايخنا قالوا: إذا سميا ما يعلم يقينا أنهما لا يعيشان إليه كألف سنة ينعقد ويبطل الشرط كما لو تزوجها إلى قيام الساعة أو خروج الدجال أو نزول عيسى ع وهكذا روى الحسن عن أبي حنيفة رح ، كذا في المحيط. الفتاوى الهندية (1/ 283)

ولو تزوجها مطلقا وفي نيته أن يقعد معها مدة نواها فالنكاح صحيح، كذا في التبيين ولو تزوجها على أن يطلق بعد شهر فإنه جائز، كذا في البحر الرائق ،. الفتاوى الهندية (1/ 283)

وحكى في الفصول... بصحة النكاح الموقت بأيام نفذ فتح القدير لابن الهمام (7/303)

ينعقد نکاح الموقت عند زفر مؤبدا ويلغو شرط التوقيت فتح القدير لابن الهمام (3/ 249)

وقدمنا عنه في النكاح ترجيح قول زفر بصحة النكاح المؤقت بإلغاء التوقيت فينعقد مؤبدا. رد المحتار(5/ 401)

ثم رجَّح في ((الفتح)): قولَ زفر بجواز المؤقَّت بمعنى أنه ينعقدُ مؤبَّداً ويلغوا التوقيت عمدة الرعاية بتحشية شرح الوقاية (4/ 63)

استأجر امرأة ليزني بها أو ليطأها أو قال: خذي هذه الدراهم لأطأك. أو قال: مكنيني بكذا. ففعلت لم يحد الفتاوى الهندية (2/ 149)

إذا قال: خذي هذه الدراهم لأتمتع بك؛ لأن المتعة كانت سبب الإباحة في الابتداء فبقيت شبهة ، فتاوى الهندية (2/ 149)

ولو قال: أمهرتك كذا لأزني بك لم يجب الحد كذا في الكافي فتاوى الهندية (2/ 149)

ما أخذته الزانية إن كان بعقد الإجارة فحلال عند أبي حنيفة؛ لأن أجر المثل في الإجارة الفاسدة طيب (رد المحتار6/ 46)

فقهای حنفی همانطور که می بینیم به بصحت نکاح موقت قایلند موقت بعد از عقد تبدیل به موبد می شود وتوقیت باطل می گردد وحد بر آنها جاری نمی گردد وپول زنا برای مزنی بها حلال وطیب است .
 
شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسأله سوم : پرتاب سنگ در نماز :

در کتاب دعوت جوانان بسوی بسوی گمراهی با تقریظ وتایید ملا یوسف حسین پور گشتی در صفحه 108 آمده : اگر نماز خوان در حال نماز خواندن سنگی بر دارد وبه پرنده بزند ویا به شخصی بزند نمازش نمی شکند ، ملا صفدر در مجموعه رسائل جلد اول صفحه 326 این قول را به اهل حدیث ووحید الزمان نسبت داده است می گوید : نمازی نے نماز پڑھتے ہوۓ پتھر اٹھا کر پرندے یا آدمی کو دے مارا تو نماز نہیں ٹوٹی ، نزل الابرار جلد اول صفحه 112 .

می گویم : ملا یوسف حسین پور گشتی که بزرگتر وعاقلتر دیونبدیان در این منطقه است ابتدا باید از صحت این اقوال واراجیف واکاذیب اطمیئنان حاصل می کرد بعد تأیید می کرد تا عاقبت رسوا وشرمنده نگرددند اما بتقلید از اکاذیب ملا صفدر اوکاروی وبر اساس حسد وکینه نسبت به اهلحدیث باعث شده که این اراجیف را که مال خود احناف است به نام اهل حدیث پخش کنند وقتی ازشان می پرسیم آیا شما این کتابها را در اختیار دارید وبا چشم خودتان دیدید ؟ جواب می دهند نه اما معتمدان نقل کردند چه معتمدی که رکن اصلی وجودش کذب ودروغ است .

اما نقل قول کامل وحید الزمان در نزل الابرار :

وحید الزمان در نزل الابرار جلد اول در صفحه 111 و 112 می گوید : ولو رمی انسانا او طائرا بالحجر کان عنده او حمله من الارض ثم رمی به لا تفسد صلاته الا اذا ارتکب العمل الکثیر .

این سخن وحید الزمان از کتب احناف گرفته شده ، اکثر مسائل گرفته شده در کتب وحید الزمان مأخوذ از کتب احناف هستند ودر بعضی مسائل ایشان با عدل وانصاف خود حق را به اهل حدیث دادند وجانب آنها را گرفته ودر این باره متفرد نیست بلکه احناف دیگری از این کارها کردند مثل قاضی ثناء الله پانی پتی وشاه ولی الله دهلوی ونوه اش شاه اسماعیل دهلوی وعبد الحی لکهنوی وانور شاه کشمیری ودیگران ، اگر کسی زندگی وحیات وحید الزمان را بخواند در می یابد که ایشان از ابتدا تا زمان ترک تقلید با اهل حدیث دشمنی وبیزاری جسته وهمیشه از حنفیت دفاع کرده واهل حدیث در هند وپاک هیچ موقع وی را بعد از ترک تقلید ومیلش به اهل حدیث به عنوان مرجع خود اختیار نکردند وحتی از وی بیزاری جستند وبه این مطلب خود احناف ودیوبندیان اعتراف داشتند که جزئیات این مبحث در قسمت زندگانی وحید الزمان ذکر شده به آنجا رجوع شود ، اما این مسأله در کتب اهل حدیث وجود ندارد بلکه منبع ومأخذ آن کتب خود احناف هستند ، در هیچ مذهبی این مسأله وجود ندارد بجز مذهب حنفی .

بیان مسأله از کتب احناف :

معه حجر فرمى به طائرا لم تفسد ، اگر نماز خوان سنگی بهمراه خودش داشت وپرنده ای را زد نمازش فاسد نمی شود . (الدر المختار شرح تنوير الأبصار ص86)

ولو رمى طائرا بحجر لا تفسد صلاته ؛ یعنی اگر نماز خوان پرنده ای را با سنگ زد نمازش فاسد نمی شود (تبيين الحقائق شرح كنز الدقائق مع حاشية الشلبي 1/165)

ولو رمى طائرا بحجر لم تفسد لكنه يكره ، یعنی اگر نماز خوان پرنده ای را با سنگ زد نمازش فاسد نمی شود اما مکروه است . (فتاوى الهندية 1/103)

ولو رمى طائرا بحجر لا تفسد صلاته؛ لأنه عمل قليل ويكره؛ لأنه ليس من أعمال الصلاة، یعنی : اگر پرنده ای را با سنگ زد نمازش فاسد نمی شود زیرا عمل قلیل است مکروه است واز اعمال نماز نیست (بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع 1/242)

وإذا رمى طائرا بحجر لم تفسد صلاته؛ لأن هذا عمل قليل ولكنه مكروه ، یعنی : اگر پرنده ای را با سنگ زد نمازش فاسد نمی گردد زیرا این عمل قلیل است اما مکروه است (المبسوط للسرخسي 1/194)

إذا رمى طائراً بحجر وهو في الصلاة أكره له ذلك وصلاته تامة ، یعنی : اگر پرنده ای را با سنگ زد و در حالت نماز بود این عملش مکروه است اما نمازش کامل وتمام است (المحيط البرهاني في الفقه النعماني 1/394)

بدتر از این مسأله نزد احناف : اگر کسی به شرمگاه زنی در نماز عمدا وبا شهوت نگاه کرد نمازش فاسد نمی شود ، عبد الغنی نابلسی حنفی می گوید : اگر به دو تا فرج را همزمان در نماز نگاه کرد نمازش فاسد نیست ولی اگر قران را در نماز حمل کرد ونگاه کرد وخواند نمازش فاسد می گردد (نعوذ بالله)
 
شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسأله چهارم : تهمت تفسیق صحابه العیاذ بالله


ملا صفدر دروغگو در مجموعه رسایل جلد اول صفحه 329 در رساله دویست مسأله از غیر مقلدین مسأله 162 می گوید : وحید الزمان در نزل الابرار جلد سه صفحه 94 می گوید : بعض صحابہ فاسق تهے مثلا ولید معاویہ عمرو مغیره سمره ( العیاذ بالله ) ودر کتاب دعوت جوانان بسوی گمراهی ص 108 با تأیید وتقریظ ملا محمد یوسف حسین پور گشتی بتقلید از ملا صفدر می گوید : بعضی از اصحاب پیامبر مثل ولید معاویه عمر ومغیره وحمزه العیاذ بالله فاسق بودند ) نزل الابرار ج 3 ص 94 ویک مولوی دیگر در مدرسه مکی زاهدان در رساله : دفاع از ابو حنیفه ومذهبش بتقلید از ملا صفدر می گوید : وحید الزمان در نزل الابرار می گوید : بعضی از اصحاب فاسد بوده اند ... معاویه وعمر مغیره سمرة (العیاذ بالله).

می گویم : لعنة الله علی الکاذبین ، لعنت خدا بر دروغگویان باد ، در کتاب نزل الابرار جلد سوم وصفحه 94 در متن کتاب همچنین چیزی وجود ندارد ، بلکه در متن کتاب گفته ویتحری فی خبر الفاسق وخبر المستور ، یعنی در قبولیت گفتار فاسق ومستور احتیاط کرده شود وپذیرفته نشود ، علامت ع بر فاسق زده ودر حاشیه توضیح داده شده : لقوله تعالی : إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ، نزلت فی ولید بن عقبة وکذلک قوله تعالی : أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا ومنه یعلم ان من الصحابة من هو فاسق کالولید ومثله یقال فی حق معاویة وعمرو ومغیرة وسمرة ومعنی کون الصحابة عدولا انهم صادقون فی الروایة لا انهم معصومون .

پس این کلام از محشی است نه از نویسنده ، وذکر عمر وحمزه دروغی است که این آقایان از جانب خود اضاف کردند ، وچاپ کننده کتاب از اسمش پیداست که صاحب مطبعه شیعه یا حنفی باشد نه سنی چون چاپخانه ای که این کتاب را چاپ کرده متعلق به محمد ابي القاسم بن محمد سعيد ، همانطور که می دانیم کنیه ابو القاسم را معمولا شیعه بر خود می گذارند ودر اهل سنت بسیار کم است ومعلوم نیست که از جانب چه شخصی در حاشیه نوشته شده واما تفسیق صحابه در احناف سابقه دارد نمونه اش را ذکر می کنم .

احناف وتفسیق صحابه :

جمع زیادی از حنفیه صحابه را تفسیق کرده اند العیاذ بالله من جمله آلوسی حنفی در تفسیرش وأبو الليث بحر العلوم سمرقندي حنفي در تفسيرش (3/38) و(3/325) و إسماعيل بن مصطفى إستانبولي حنفي خلوتي حقي در تفسيرش روح البيان (7/ 122) مي گوید : آورده اند كه وليد بن عقبه با شير بيشه مردى در مقام مفاخرت آمده كفت اى على سنان من از سنان تو سخترست وزبان من از زبان تو تيزتر على گفت خاموش باش اى فاسق ترا با من چـه زهره مساوات و چه ياراى مجادلتست حق سبحانه وتعالى براى تصديق على رضى الله عنه آيت فرستاد : أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ

وقاضی ثناء الله پانی پتی حنفی در تفسير مظهري (7/ 276) و (9/ 45) وصاحب الفصول في الأصول (3/100) وسرخسي ىر اصولش (1/371)

عینی حنفی در (البناية شرح الهداية 2/333) می گوید : ابن مسعود پشت ولید نمازهای پنچگانه وجمعه را می خواند ولید فاسق بود حتی اینکه یک روز در حالت مستی مردم را امامت کرد

در الاختيار لتعليل المختار (2/ 84) می گوید : تقلید از والیان ظالم جایز است زیرا صحابه از معاویه تقلید کردند وحق با علی بود

قضاوت با یک گواه وقسم بر مدعی مخالف نص وبدعت است زیرا هیچ یک از صحابه بر آن عمل نکرده آنرا معاویه بوجود آورده پس بدعت است ، المحيط البرهاني في الفقه النعماني (8/ 74)

به این آیه دلیل گرفتند که بعضی از صحابه عدول نیستند زیرا الله تعالی فاسق را بر ولید بن عقبه اطلاق کرده زیرا سبب نزول آیه قطعی الدخول است وبالاتفاق ولید از صحابه است پس قول کسانی را که می گویند همه صحابه عدول هستند واز عدالتشان در روایت وشهادت تحقیق نشود رد می کند واین یکی از اقوال در مسأله است وبیشتر علمای سلف وخلف به این قایلند ... وجلوتر می گوید : صحابه عدول هستند مگر کسانی که با جنگیدند وجنگ وخروج بر علیه امام حق فسق است ومعتزله به همین قول رفتند تفسير روح المعاني (13/ 298)

عبد الحی لکهنوی در الرفع والتكميل في الجرح والتعديل (ص: 385) می گوید : حنفیه یعنی فرقه ای که از امام ابو حنیفه در مسائل فروعی تقلید می کنند وبر مسلک وی در شریعت عاملند مساویست که در اصول عقائد موافق باشند یا مخالف اگر در اصول موافق ابوحنیفه باشند به آنها حنفی کامل گفته می شود واگر مخالف باشند به آنها حنفی گفته می شود با ذکر عقیده اشان چقدر حنفی هستند که در فروع حنفی ودر عقیده معتزلی هستند مثل زمخشری جار الله نویسنده تفسیر الکشاف ومولف حاوی قنیه ومجتبی شرح مختصر قدوری وعبد الجبار وابو هاشم وجبائی وغیرهم وچقدر حنفی وجود دارد که در فروعات حنفی هستند ودر عقائد مرجئه وزیدی هستند .

ذکری بعضی از علمای حنفی معتزلی :

اعتزال در احناف تاریخ دیرینه ای دارد فکر اعتزال آهسته آهسته در احناف از قدیم نفوذ کرده تا این که حتی به خانواده امام ابوحنیفه نفوذ کرد نوه امام ابو حنیفه یکی از دعوتگران فتنه خلق قران بود وافراد زیادی از امامان اعتزال وفتنه خلق قران از احناف بودند مثل بشر مریسی وابن شجاعی بلخی ، وجمع کثیری از بانیان فقه حنفی را معتزله تشکیل می دهند تا این که گفته شده : هر معتزلی حنفی است مگر قاضی القضاة ((حاشیه الروض الباسم1/310) ویکی از اصول معتزله تفسیق بعضی از صحابه است آنهایی که با حضرت علی جنگیدند همانطور که در قول آلوسی حنفی گذشت ، اسامی بعضی از احناف معتزله را ذکر میکنم :

إسماعيل بن حماد بن أبي حنيفة نوه ابو حنیفه
بشر مريسي حنفی، جهمی معطله
محمد بن شجاع البلخي ، شاگرد بشر مریسی
أحمد بن ابن أبي داود بن جريرحنفي معتزلي، قاضي مأمون. (240هـ) یکی از سران فتنه خلق قرآن وشاگرد بشرمريسي.
محمد بن أبي ليث أصم حنفي معتزلي، قاضي مصر ویکی از سران فتنه خلق قران در تعذیب مخالفین
أبو هاشم عبد السلام بن محمد بن عبد الوهاب جبائي حنفي معتزلي
أحمد بن عمر خَصَّاف ، حنفی معتزلی
عبد الله بن احمد بلخي أبو قاسم كعبي حنفي معتزلی
محمد بن عليّ بصري أبوحسين حنفي معتزلي صاحب كتاب "المعتمد في الأصول
أبو عليّ محمد بن عبد الوهاب الجبائي حنفي، إمام معتزله
أحمد بن حسين أبو سعيد بردعي قاضي حنفي، امام معتزله واستاد أبي الحسن عبيد الله الكرخي.
الحسين بن عليّ البصري معتزلي حنفي،
أبو الفتح عثمان بن جني حنفي معتزلي.
إسماعيل بن عليّ بن حسين حنفي معتزلي أبو سعيد السمان
عبد الجبار بن أحمد بن الخليل بن عبد الله الهمداني المعتزلي الحنفي.
محمود بن عمر زمخشري ، لكنوي می گوید : "كان إمام عصره ... من أكابر الحنفية، حنفي المذهب معتزلي المعتقد.
مختار بن محمد أبو رجاء نجم الدين زاهدي غزميني، لكنوي می گوید :...صرح ابن وهبان وغيره أنه معتزلي الاعتقاد حنفي الفروع.
موفق بن أحمد بن محمد مكي خوارزمي حنفي، أخطب خوارزم معتزلي وشيخش زمخشري است،
عبد السلام بن محمد بن يوسف بن بندار قزويني قاضى أبو يوسف حنفي معتزلي (الجواهر المضية في طبقات الحنفية 1/ 315)
عبد السلام بن محمد بن عبد الوهاب جبائي حنفي معتزلي متوفى سنة 321هـ عده اللكنوي في عداد الحنفية من المعتزلة
عبد الجبار بن عبد الله معتزلي حنفي خوارزمي عالم دشث، صاحب تيمورلنك. (شذرات الذهب 11/308)
برهان الدين أبو الفتح ناصر بن عبد السيد أبي المكارم بن علي مطرزي خوارزمي معتزلي حنفي 610 هـ
ناصر بن عبد السيد بن علي، أبو الفتح، الخوارزمي المطرزي، عالم باللغة، وفقيه حنفي، معتزلي، توفي سنة 610
محسن بن محمد بن كرّامة جُشمي بيهقي أبو سعد, حنفي معتزلي 494ه ـ(الأعلام 5/ 289).
أبو على حنفى معتزلى شيعى
مفضل بن محمد بن مسعر قاضي أبو المحاسن تنوخي حنفي. معتزلي مبتدع ... (لسان الميزان تحقیق أبو غدة 8/140)
محمد بن عبد الرحمن بصري،حنفي معتزلي معروف بابن جبير (أبو بكر) فقيه، متكلم متوفای 380 هـ (معجم المؤلفين 10/ 136)
محمد بن علي بن الطيب البصري الحنفي المعتزلي (436هـ) الماتريدية (ص: 172)
محمد بن علي البصري أبو الحسين الحنفي المعتزلي صاحب كتاب المعتمد في الأصول مات في سنة 436هـ.
إسماعيل بن علي بن الحسين الحنفي المعتزلي أبو سعيد السمان المتوفى سنة 445هـ
الحسين بن علي بن إبراهيم أبو عبد الله البصري الحنفي المعتزلي (الأشباه والنظائر للسبكي 2/ 16)
عبد الله بن حسين كرخي، فقيه مشهور، حنفي معتزلي (المختصر في أخبار البشر 2/ 99)
مفضَّل بن محمد بن مِسْعَرقاضي أبو المحاسن تُنُوخيّ حنفيّ معتزليّ تفقّه على القُدُوريّ (تاريخ الإسلام تحقیق تدمري 29/ 508)
أبو بكر محمد ابن عبد الرّحمن بن صبر الحنفىّ المعتزلىّ. (النجوم الزاهرة فى ملوك مصر والقاهرة 4/ 159)
أبو أحمد بن سلمة الشاهد عسكري حنفي معتزلي (نشوار المحاضرة وأخبار المذاكرة 7/ 310) وغیرهم .........

نتیجه میگریم :

آنچه متاخرین دیوبندیه به اهلحدیث ووحید الزمان نسبت دادند بی اساس ودروغ است تفسیق صحابه در هیچ کتاب معتبری از کتب اهل حدیث وجود ندارد وآنچه به وحید الزمان نسبت دادند در متن کتابش نبود ویک حاشیه بیش نبود اما با وجود این اهانتی در آن نیست در آخرش گفته : انهم صادقون فی الروایة ، یعنی صحابه در روایت راستگو هستند (یعنی صحابه فاسق وعادل) اما قول احناف که بدتر از این قول است که می گویند معاویه ظالم وبدعتگزار است واحناف معتزله هر صحابی را که با علی جنگیده باشد فاسق می دانند.
 
شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسأله پنجم : راه رفتن در نماز به عقب وجلو .

در کتاب دعوت جوانان بسوی گمراهی با تایید وتقریظ ملا محمد یوسف حسین پور گشتی آمده : اهل حدیث معتقدند : به جلو وعقب رفتن در حال نماز اشکالی ندارد ونماز جایز است ( نزل الابرار ج 1 ص 111) در واقع این از مسایل خود احناف است که جناب شیخ الحدیث تاییدش کرده واز انتقادات بی جای ملا صفدر اوکاری .

می گویم : جناب وحید الزمان در کتاب مزبور می گوید : اما لو مشی مستقبل القبلة تقدم او تخلف فلا تفسد وقیل ان خرج من المسجد او جاوز الصفوف فی غیره تفسد . نزل الابرار (1/111) سطر ششم

مگر مذهب احناف غیر از این است ؟ بقول مولوی حنفی در مدرسه مکی زاهدان در رساله خویش می گوید : خواب خود را برای دیگران می بینند .

مذهب احناف در این باب :

اگر کسی در نماز به سوی قبله راه برود وبعد بعقب بر بگردد وپشت به قبله نکند نمازش فاسد نمی شود اگر چه راه رفتنش زیاد باشد ( اما متأخرین حنفی فرق گذاشتند در نمازی که در مسجد باشد ویا در فضای باز باشد یا فرد یا با جماعت باشد اما در قول متقدمین از توضیح جزئیات خبری نیست)

شرح السير الكبير محمد بن حسن شیبانی از سرخسی (ص 238) والمحيط البرهاني في الفقه النعماني (1/392) والبناية شرح الهداية از عینی حنفی (2/ 450) والبحر الرائق شرح كنز الدقائق (2/ 13) و رد المحتار (1/ 627) وفتاوى هندية معروف به فتاوای عالمگیری (1/ 102)

مقایسه کنید سخن منقول بجز از مذهب احناف است ؟ نواب وحید الزمان بجز مذهب احناف در این مسأله چیزی نگفته .

امابعضی از عجائب مذهب حنفی در این باب :

اگر کسی با یک پا خری را راند نمازش فاسد نمی شود .( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/103)

اگر یک کلمه یا دو کلمه در نماز نوشت نمازش فاسد نمی شود ( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/103)

اگر متیمم در نماز سرابی را دید گمان کرد که آب است یک ساعت بسوی آن رفت دید که سراب است نمازش را از اول بخواند برابر است از جایگاه نماز جابجا شده باشد یا نباشد واگر شک داشت آب است یا سراب و دو گمان یکسان بودند نمازش را ادامه بدهد . (المحيط البرهاني در فقه حنفی 1/154)

اگر کسی عمدا بعد ازتشهد وقبل ازخود را بی وضوساخت نمازش درست وصحیح است وفاسد نمیشود( کتب معتبر فقه حنفی)

اگر نماز گذار فتیله چراغ را بلند کرد نمازش فاسد نمی شود ( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/102)

اگر نماز گزار درچراغی فتیله گذاشت ودرحال نمازبود نمازش فاسدنمی شودزیراعمل قلیل است ( فتاوی عالمگیری در فقه حنفی 1/102)

اگر نمازگزار در نماز باندازه پری دهان استفراغ کرد وضویش باطل می شود ونمازش فاسد نمی شود واگر کمتر بود نه وضویش باطل می شود ونه نمازش فاسد می شود ( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/102)

اگر نماز گزار در نماز در خانه را بست نمازش باطل نمی شود ( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/104)

اگر کودکی پستان مادرش را در نماز کمتر از سه بار مکید وشیر بیرون نیامد نمازش باطل نمی شود ( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/104)

اگر زنی در نماز بود شوهرش وی را در میان دو ران جماع کرد نمازش فاسد می شود واگر چه از زن خیسی بیرون نیاید ( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/104)

اگر زنی مرد نماز گزار را در نماز بوسید ومرد نسبت به زن شهوتی نشد نمازش فاسد نمی شود ( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/104)

اگر مردی در نماز بسوی شرمگاه زن مطلقه رجعی با شهوت نگاه کرد این عمل وی رجوع به حساب می آید ونمازش فاسد نمی گردد ودر روایتی دیگر آمده که قول مختار همین است ( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/104)

اگر نماز گزار به سوی شرمگاه دو زن نگاه کرد نمازش فاسد نمی شود (نهایة المراد در فقه حنفی از عبدالغنی نابلسی)

اگر نماز گزار شیشه روغن را برداشت وروی سرش ریخت یا در دستش بود سرش را مسح کرد یا ریشش را مالید نمازش فاسد نمی شود ( فتاوی هندیه معروف به عالمگیری در فقه حنفی 1/104)
 
شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسأله ششم : طهارت ادرار ومدفوع :
در کتاب دعوت جوانان بسوی گمراهی صفحه 107 با تایید وتقریظ ملا محمد یوسف حسین پور گشتی آمده : اهل حدیث معتقدند : که ادرار ومدفوع پاک است ، نزل الابرار جلد اول ص 50 .
می گویم : لعنة الله علی الکاذبین ، لعنت خداوند بر دروغگویان باد ، در نزل الابرار جلد اول صفحه 50 همچنین مسأله ای وجود ندارد ، بلکه در هیچ یک از کتب وحید الزمان که من در اختیار دارم وخواندم همچنین مسأله ای را ندیدم .
 
شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسأله هفتم : مهریه خمر وخنزیر :

در کتاب دعوت جوانان بسوی گمراهی صفحه 108 با تایید وتقریظ ملا محمد یوسف حسین پور گشتی آمده : اهل حدیث معتقدند که در عقد نکاح مقرر نمودن خنزیر وشراب به طور مهریه جایز است ، این در واقع کلام صفدر است در مجموعه رسایل ودر سخنرانیهاش میگوید : نکاح میں خمر یا خنزیر کا مهر مقرر کیا تو نکاح صحیح ہے. ج 2 ص 48 .

می گویم : لعنت بر دروغگویان ، جناب مترجم اردو بلد نیستی چرا دست به ترجمه میزنی واگر بلدی چرا دست به خیانت میزنید ، در کلام ترجمه شما با متن ملاصفدر دروغگو وخائن زمین وآسمان فرق وجود دارد ، ملا صفدر می گوید : اگر در نکاح خمر یا خنزیر را به عنوان مهر تعیین کرد نکاح صحیح است ، واما شما ترجمه کردید : در عقد نکاح مقرر نمودن خنزیر وشراب به طور مهریه جایز است ، در قول خیانکار صفدر صحت نکاح آمده ، واما در قول خائنی مثل شما جواز مقرر کردن خمر وخنزیر به عنوان مهریه در نکاح آمده ، که هیچ کدام در قول وحید الزمان در نزل الابرار نیست .

بلکه وحید الزمان در نزل الابرار جلد دوم وصفحه 47 و 48 می گوید : یصح باقل مال ولو خاتما من حدید او تعلیم قران فان لم یسم الزوج صداقا او سمی صداقا فاسدا کخمر وخنزیر صح العقد ووجب لها علیه اقل مهر مثل نسائها . یعنی : عقد صحیح است است با کمترین مال اگر چه انگشتری از آهن باشد ، یا مهر آموزش قران باشد ، اگر زوج از مهریه نام نبرد یا این که مهریه فاسدی نام برد مثل : خمر وخنزیر ، عقد نکاح صحیح است وبر زوج واجب کمترین مهر مثل زنان (خویش وقوم یا همسایگان) آن زن را پرداخت کند .

این کلام جناب وحید الزمان است ، که چگونه دروغگویان وخیانتکاران آنرا قیچی کرده وبر آن دروغها اضاف نمودند ، در واقع وحید الزمان مذهب احناف را در این مسأله بیان کردند ، ایشان گفتند : مهریه خمر وخنزیر مهری فاسد است ، اما مترجم ملا محمد حسین ملازهی کذاب می گوید : مهریه خمر وخنزیر در نکاح جایز است ، وجناب شیخ الحدیث هم نخوانده تایید کرده ، وخیانتکار اصلی ملاصفدر نه ابتدای جمله را نقل کرده ونه انتهای جمله را ، به این آدمها باید گفته شود : اذا فاتک الحیاء فافعل ما تشاء .

احناف ومهریه خمر وخنزیر :

مرغینانی حنفی در هدایه میگوید : أنه سمى ما لا يصلح صداقا فيصح العقد ويجب مهر المثل، كما إذا سمى الخمر والخنزير ، یعنی اگر زوج چیزی را در مهریه نام برد که صلاحیت مهر بودن را ندارد عقد نکاح صحیح است ومهر مثل واجب میگردد ، اگر خمر وخنزیر را مهریه نام برد همین حکم را دارد .

این مسأله اتفاقی نزد احناف است برای اطلاع بیشتر به این کتب رجوع شود: البناية شرح الهداية از عینی حنفی (5/ 158) و المبسوط از سرخسي (5/ 89) و(5/ 105) وبدائع الصنائع في ترتيب الشرائع (2/ 278) والبناية شرح الهداية (5/ 158)وفتح القدير شرح هدایه از ابن الهمام (3/ 339) و رد المحتار (3/ 105) والفتاوى الهندية (1/ 303) .
 
شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسأله هشتم : قضای نماز عمدی :

در کتاب دعوت جوانان بسوی گمراهی صفحه 108 با تایید وتقریظ ملا محمد یوسف حسین پور گشتی آمده : اهل حدیث معتقدند : اگر نماز فرض قضا شد خواندن قضای آن جایز نیست ، نزل الابرار ج 1 ص 131 وهمچنین ملا صفدر درتجلیات ومجموعه رسایل این را آورده می گوید : نماز فرض ره جاۓ تو اس کو قضا پڑ هنا جائز نهیں ، نزل الابرار ج 1 ص 131

می گویم : در صفحه 131 مراجعه کردم نبود بلکه در صفحه 134 جلد دوم آمده : من تعمد ترک الصلاة بلا عذر شرعی قال بعض اصحابنا لا یمکنه قضائها بل قد باء باثمه ویندب ان یکثر من النوافل وتجب علیه التوبة والانابة الصادقة واختاره شیخ الاسلام وهو قول داود وابن حزم من اصحابنا وقال الجمهور انه یقضی ولیکثر من النوافل ایضا ویتوب .یعنی : اگر کسی نماز را عمدا بدون عذر شرعی ترک کرد بعضی از اصحاب ما گفتند نمی تواند با قضا کردن آن نماز را جبران کند بلکه گناه آن نماز را بدوش می کشد بهتر است نافله زیاد بخواند وباید صادقانه توبه وانابه کند واین اختیار شیخ الاسلام وقول داود وابن حزم از اصحاب ماست ، وجمهور می گویند نمازش را قضایی بخواند وهمچنین نافله زیاد بخواند وتوبه بکند .

وابن حزم شبیه قول وحید الزمان در محلی (2/10) آورده می گوید : وأما من تعمد ترك الصلاة حتى خرج وقتها فهذا لا يقدر على قضائها أبدا، فليكثر من فعل الخير وصلاة التطوع؛ ليثقل ميزانه يوم القيامة؛ وليتب وليستغفر الله عز وجل.

وقول جمهور اهل حدیث همین است که نماز باید قضا شود ، اما خیانت وتدلیس وتلبیس آقایان همین است که همیشه حقیقت را وارونه به مردم جلوه بدهند واهل سنت را بد نام بنمایند ، کلام جناب وحید الزمان را با هذیانات جناب اوکاروی وملازهی مقایسه کنید.
 
شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسأله نهم : ذکر و دعا هنگام خطبه ای روز جمعه :

در کتاب دعوت جوانان بسوی گمراهی صفحه 108 با تایید وتقریظ ملا محمد یوسف حسین پور گشتی آمده : اهل حدیث معتقدند : اگر شخصی از خطیب دور باشد سکوت وگوش دادن به خطبه لازم نیست وخواندن درود وذکر جایز است ، نزل الابرار ج 1 ص 156 وهمچنین ملا صفدر درتجلیات ومجموعه رسایل این را آورده می گوید : جو خطیب سے دور هوا اس پر خاموش رہنا واجب نهیں درود و ذکر کرنا مباح ہے ، نزل الابرار ج 1 ص 156

می گویم : لعنة الله علی الکاذبین ، لعنت خداوند بر دروغگویان باد ، بلکه جناب وحید الزمان می گوید : ولا یجب الانصات علی البعید الذی لا یسمع الخطبة وتباح له الصلاة علی النبی صلعم او ذکر من الاذکار سرا وکذا تلاوة القران وقیل لا تباح ویجب الانصات ، یعنی : واجب نیست بر کسی که از خطیب دور است وخطبه را نمی شنود ساکت باشد ، برای وی مباح است بر نبی صلعم درود بفرستد یا آهسته خدا را ذکر کند وهمچنین می تواند قران را تلاوت کند ، وگفته شده : مباح نیست بلکه واجب است ساکت شود .

وشبیه کلام وحید الزمان در کتب فقه حنفی ذکر شده ، به کتب مربوطه رجوع شود : المبسوط سرخسی والبنایه فی شرح هدایه والعنایه فی شرح هدایه ورد المحتار وحاشیه طحطاوی بر مراقی الفلاح ومجمع الانهر والجوهرة النیرة وتبیین الحقائق شرح کنز الدقائق وغیرهم ...

در فتاوی قاضی خان جلد اول باب صلاة الجمعة آمده :

قال بعضهم من كان بعيداً عن الإمام ولا يسمع الخطبة يجوز له التسبيح والتهليل أجمعوا على أن من لا يسمع الخطبة لا يتكلم بكلام الناس أما قراءة القرآن والتسبيح والذكر والتفقه قال بعضهم الاشتغال بقراءة القرآن وبذكر الله تعالى أفضل من الإنصات أفضل أما دراسة الفقه والنظر في كتب الفقه وكتابته من أصحابنا من كره ذلك ومنهم من قال لا بأس به إذا كان لا يسمع صوت الخطيب وهكذا روي عن أبي يوسف رحمه الله تعالى أما من كان قريباً إلى الإمام يسمع صوته اختلفوا فيه روي عن إبراهيم النخعي وإبراهيم بن مهاجر أنهما كانا يتكلمان وقت الخطبة فقيل لإبراهيم النخعي رحمه الله تعالى في ذلك فقال إني صليت الظهر في داري ثم رحت إلى الجمعة تقية ولذلك تأويلان أحدهما أن الناس في ذلك الزمان كانوا فريقين فريق منهم لا يصلي الجمعة لأنهم كانوا لا يرون الجائر سلطاناً وسلطانهم يومئذٍ كان جائزاً فإنما كانوا لا يصلون الجمعة لأجل ذلك وكان فريق منهم يترك الجمعة لأن السلطان كان يؤخر الجمعة عن وقتها في ذلك الزمان فكانوا يصلون الظهر في دارهم ثم يصلون مع الإمام

مگر وحید الزمان چه گفته که به این مسأله ایراد گرفتید ؟ همان اختلافی را ذکر کرده که احناف در کتب خود ذکر کردند، وبا قیچی کردن ودروغ می خواستید بنده خدا را بد نام کنید ، والله المستعان .
 
شمولیت
نومبر 23، 2011
پیغامات
39
ری ایکشن اسکور
109
پوائنٹ
35
مسأله دهم : جواز توسل :

یکی از تهمت هایی که به اهل حدیث نسبت می دهند توسل به زندگان ومردگان است ، ملا صفدر خیانتکار در تجلیات ومجموعه رسایل بنقل از وحید الزمان می گوید : زنده اور مرده بزرگون کا وسیلہ پکڑنا جایز ہے ، نزل الابرار ج 1 ص 5 .

می گویم : این خیانت بزرگی است که ملا صفدر سخن جناب نواب را قیچی کرده قسمتی را ذکر می کند وقسمتی را نمی گوید ، بلکه وحید الزمان می گوید : التوسل الی الله تعالی بانبیائه والصالحین من عباده جائز ویستوی فیه الاحیاء والاموات وقیل لا یجوز بالاموات وکذلک الدعاء بحق فلان او حرمته ، ودر حاشیه اضاف کرده : الحق والصحیح انه لا یجوز التوسل بالاموات لانه لو کان جائزا لتوسل عمر رض بالنبی ص فی الاستسقاء ولم یتوسل به بل توسل بعمه العباس .

یعنی : توسل به درگاه الله تعالی به پیامبران ونیکوکاران از بندگانش جائز است توسل به مرده وزنده یکسان است وگفته شده توسل به مردگان جائز نیست و توسل در دعا بحق وحرمت فلان شخص همین حکم را دارد ، ودر حاشیه نوشته شده : حق وصحیح این است که توسل به مردگان جائز نیست اگر این توسل جائز می بود عمر رض در طلب باران به پیامبر ص توسل می جست ! عمر به پیامبر توسل نجست بلکه به عموی پیامبر ص توسل جست (یعنی به عباس گفت شما دعا بکنید که الله تعالی به ما باران بدهد)

همانطور می بینیم جناب نواب هر دو قول را نقل کرده وقضاوتی نکرده ودر حاشیه نوشته شده که حق وصحیح این است که توسل به مردگان جائز نیست ، واما توسل به مردگان نزد اکابر وبزرگان ملا صفدر وهم مذهبانش جائز واز افضل القربات است ، در حالی که ابو حنیفه توسل به غیر الله ونا مشروع را مکروه تحریمی می داند.

توسل نزد احناف دیوبندیه :

جناب خلیل احمد سهارنپوری در کتاب عقیده اهل سنت در رد وهابیت با ترجمه شیخ البحر ملا عبد الرحمن سربازی چابهاری ص 86 می گوید : توسل به انبیاء وصلحاء در دعاء جائز است ف نزد ما ونزد مشایخ ما توسل به انبیاء وصلحاء واولیاء وشهداء وصدیقین در دعاها چه در حالت حیات آنها وچه بعد از وفات آنها به اینگونه جائز است که در دعایش بگوید : پروردگارا من بسوی تو بفلان بزرگوار توسل میکنم که دعای مرا مستجاب وحاجتم را بر آری یا مشابه اینها کلمات دیگر بگوید چنانکه شیخ ما وآقای ما سید محمد اسحق دهلوی ثم المکی بدان تصریح فرموده وسپس آن زا شیخ ومولای ما رشید احمد گنگوهی در مجموعه فتاوی اش بیان داشته که دز این زمان شایع ومنتشر است و در دسترس عموم مردم قرار دارد .

توسلی عجیب در شیخ وپیر دیوبندیه ایران :

جناب ملا محمد عمر سربازی صوفی نقشبندی حنفی در رساله اش گنجینه دعا واوراد کنز الدارین تدبیر دفع مصایب به سگان سیاه توسل جسته ، در صفحه 79 گفته : یا ایها الکلاب السود کلوا لحم فلان بن فلانه وعظامه بحکم الله واذنه ، یعنی ای سگان سیاه گوشت واستخوان فلانی پسر فلانی را بحکم واجازه خداوند بخورید . وپیامبر ص می فرماید : الكلب الأسود شيطان (صحيح مسلم 1 / 365) یعنی سگ سیاه شیطان است ، توسل به سگ سیاه همان توسل به شیطان است که از دید بعضی جائز ورواست ولی توسل به افضل ترین مخلوقات شرک وحرام است ؟ وشکی نیست ساحران وجادوگران به سوی شیاطین وحیوانات نجس از قبیل سگ وخنزیر پناه می برند ومتوسل می شوند واین ورد شیطانی معلوم نیست از کدام منبع به کتب مدعیان توحید راه یافته .
 
Top